عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم
1. شناخت حقوق متقابل
اصولاً خانوادهای سالم است که محیط سالمی برای سعادت زن و شوهر و فرزندان باشد، و این مقصد قابل وصول نیست، مگر آنگاه که طرفین به تعهداتی پایبند باشند؛ در هر جا که اشتباهی و لغزشی پدید آمد، توقف کنند، و با تلاش برای تطبیق خود با ضوابط و قواعد، دوباره به پیش بروند. افرادی هستند که در اثر عدم آگاهی از ضوابط و حقوق و یا بیتوجهی به اصول حیات مشترک، دایم دچار درگیری و اختلاف بوده، فرصت عمر را، که باید صرف خودسازی شود، در راه مشاجره و اختلافات میگذرانند.
در زندگی زناشویی، در عین اینکه اصل بر مودّت و صفا و ایثارگری است، اما این اصل نباید فراموش شود که میزان خواستهها و توقّعات و تلاشها نمیتواند بیحساب و بر اساس سلیقه شخصی باشد. اگر بخواهید در زندگی زناشویی و در کنار همسر حقی را به خود اختصاص دهید، ناگزیرید همان حق را برای همسرتان نیز قایل باشید و شک نیست مادام که شما ادای حق همسر را نکردهاید، نخواهید توانست توقّع ادای آن را از او داشته باشید.
شناخت حقوق متقابل و توجه به این حقیقت که اگر برای یک فرد حق در نظر گرفته میشود برای طرف مقابل، مسئله تکلیف مطرح است که باید به آن تکلیف عمل کند، زندگی را از زوایای تاریک بیرون میآورد و ابعاد وظایف هر دو طرف را روشن میکند.
اسلام برای هریک از اعضای خانواده، حقوق خاصی معیّن کرده است که در صورت آشنایی با این حقوق، تکلیفی را در مقابل این حقوق باید بر دوش بگیرند. ضروری است زن و شوهر هر کدام حقوق و وظایفی که در قبال یکدیگر دارند مورد مطالعه و بررسی قرار دهند تا بتوانند در قبال یکدیگر موضعی نیکو اتخاذ کنند. آگاهی به حقوق و وظایف خود، مقدّمه عمل است و جلوی بسیاری از اختلافات و درگیریهای فیمابین را میگیرد.
2. شناخت خواستهها و نیازهای همسر
خواستهها و نیازهای انسان حد و مرزی ندارد؛ بخشی از آنها جنبه تخیّلی و غیر منطقی دارد که فرد به غیر ممکن بودن آنها واقف است، اما گاهی در تخیّل به آنها میپردازد و از نظر روانی به نوعی، آرام و دلخوش میگردد و از این طریق، تخلیه روانی میکند. بخشی دیگر نیز به نیازها، خواستهها و انتظارات او از خود و دیگران برمیگردد.
آن قسمتی که مربوط به خواستهها و نیازهای فرد از خود است و جنبه عملی و منطقی دارد، موجب انگیزه و در نتیجه، تحرّک و فعالیت او میشود. بخشی که مربوط به دیگران است، مشخص نیست که آیا برآورده میگردد یا خیر؟ این خواستهها و نیازها نیز میتواند منطقی و واقعی باشند یا حد و مرزی نداشته باشند.
در روابط بین زن و شوهر، به دلیل اشتراک در همه زمینهها، خواستهها و نیازهای متقابلی وجود دارند که بخشی از آنها طبیعی و منطقی است و معمولاً در بیشتر زندگیها یکسان است. با این وصف، این بستگی به نوع شخصیت افراد دارد که بتوانند خواستههای طبیعی خود را ابراز کنند و حد و مرز آن را نیز حفظ نمایند. آگاهی به اینکه چه نوع و چه میزان انتظارات، خواستهها و نیازهای زن و شوهر از یکدیگر شکل طبیعی و منطقی دارند، از نکات مهمی است که باید به آن توجه دقیق داشت.
فردی که از همسرش توجه، عاطفه و محبت میخواهد باید توجه داشته باشد که دیگری نیز این حق را دارد که چنین انتظاری داشته باشد. از سوی دیگر، درک نیازهای واقعی و طبیعی همسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باشد یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگی میشود و بیتوجهی به آن خودخواهی است.
اگر مردی دوست دارد که در هر فرصتی به گردش و مسافرت برود، باید به این امر توجه داشته باشد که همسر او نیز چنین نیازی دارد و داشتن فرزند و مسئولیت خانهداری نمیتواند دلیلی بر این باشد که زن فرصت گردش و مسافرت ندارد و یا همیشه باید در خانه بماند. گاهی اتفاق میافتد که در کشمکشها و در برآورده نشدن خواستهها و نیازها، به مقایسه زندگیهای دیگران پرداخته میشود. اگرچه ـ همانگونه که گفته شد ـ بخشی از خواستهها و نیازهای زن و شوهر از یکدیگر جنبههای مشترک دارند، اما بخشهای دیگر تنها اختصاص به آن خانواده دارد. ضمن اینکه هر زندگی مشکلات و کشمکشهای خاص خود را دارد و هر خانواده سعی میکند ضمن حفظ ظاهر در جامعه، برای رعایت احترام دیگران به خود، زندگی خود را مطلوب و خوشایند نشان دهد. از اینرو، مقایسه زندگی خود با دیگر زندگیها نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه باعث بروز کشمکشهای بیشتری خواهد شد.
3. همسویی بینشها و باورهای مذهبی
یکی از شرایط ازدواج در اسلام «کفو» بودن است و اولین مرتبه از کفویت، همسانی در مذهب و دین. مسلمان نمیتواند با کافر ازدواج کند. اختلاف در مذهب یکی از عوامل مهم درگیری و از هم پاشیدگی است. اگر مسلمانی را میبینید که با فردی بیدین ازدواج کرده است و زندگیشان در کمال مهر و آرامش میگذرد، مطمئن باشید که آن مسلمان از اصول و ارزشهای خود صرفنظر کرده است و در حفظ و دفاع از آنها کوتاه میآید.
زندگی یک مسلمان بر اساس اسلام و فرهنگ اسلامی صورت میگیرد و کارهای غیر مسلمان بر اساس فرهنگ غیر اسلامی او در زندگی مشترک، باید مواضع مشترک وجود داشته باشند. چگونه دو نفر، که دارای دو فرهنگ متضادند، میتوانند در مقام اجرا و عمل هماهنگ باشند؟ بنابراین، یا کارشان به اختلاف و نزاع میکشد و یا یک طرف دستکم، باید از مواضع خود صرفنظر کند.
اینجاست که اسلام در آغاز ازدواج، مسئله کفو بودن در مذهب و دین را مطرح کرده است تا علاوه بر جنبههای معنوی دیگر، کانون خانواده از گرمی و عاطفه مذهبی نیز برخوردار باشد.
بدون تردید، از مهمترین عوامل پیوند پایدار و ازدواج موفق و زندگی آرام، همسویی بینشها و باورهای دینی و پایبندی عملی زوجین به ارزشها و فرایض شرعی است. بر همین اساس، مردان و زنان خداباور و پاک اندیش در آرزوی داشتن همسری مؤمن و نیک سیرت و عامل به ارزشهای قرآنی هستند. چنین گرایشی در امر روابط خانوادگی، برخاسته از نهاد پاک و فطرت کمالجوی ایشان است و از همینروست که خداوند متعال بهترین ازدواج را وصلت پاکان و متقیان با یکدیگر میداند: «الطَّیباتُ للطَّیبینَ و الطَّیبونَ للطَّیبات» (نور: 26)؛ زنان پاک از آنِ مردان پاک، و مردان پاک از آنِ زنان پاکند.
خصلتهای پاک بشری ـ این عظیمترین سرمایههای وجود ـ ناشی از خداباوری و تقواپیشگی هستند و تقواپیشگی نیز حاصل توحید و معاد اندیشی. به بیان دیگر، نزد زنان و مردان پاکدل، ارزشمندترین معیار برای روابط سازنده، همسری همراه و همدلی نیک سرشت، خداپرستی و معاد باوری است، و این خصایص از گرانقدرترین و پایدارترین جاذبهها در زندگی زناشویی هستند.
کمتوجهی و یا بیتوجهی به این امر مهم در روابط، به معنای بنای ستونهای کانون زندگی بر زمینی سست و ناپایدار است. چگونه ممکن است که از همان آغازین روزهای زندگی مشترک، زن سحرگاهان و با نغمه اذان برخیزد و نماز صبح بگذارد و مرد همچنان تا ساعتی پس از طلوع آفتاب در بستر آرمیده باشد و یا به عکس؟!
بنابراین، حفظ و تقویت مستمر و تعالی باورها و ارزشهای مذهبی توسط زوجین از مهمترین عوامل مؤثر و قویترین جاذبههای زندگی مشترک است و برخورداری از اندیشه مذهبی مشترک و همگانی و همراهی در التزام به فریضههای مذهبی، زیباترین «حلقه روابط سازنده» را به همسران ارزانی میدارد.
4. هماهنگی دیدگاههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
از جمله عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم و سازنده میان همسران، هماهنگی و همسویی دیدگاههای اجتماعی و باورهای فرهنگی آنان است.
به یقین، آنانکه از نظر اعتقادات و بینشهای عمیق دینی و رفتارهای متعالی مذهبی، همسویی کامل دارند، در نگرشها و برداشتهای اجتماعی و فرهنگی نیز از اندیشه و زبان مشترک برخوردار خواهند بود. برای مثال، زمانی که مباحثی همچون تحصیل و کار و فعالیت اجتماعی زنان در عرصههای مختلف مطرح میگردد، ایشان براساس مبانی و ارزشهای اسلامی و معیارهای قرانی و به دور از تعصّبات فردی و جنسیتی و مشاجرات و جدالهای بیهوده، به صراحت و آسانی، مواضع فکری مشترک و مشابهی اعلام میدارند و با صداقت و صلابت، از جایگاه و منزلت زنان به عنوان آرامشگران کانون خانواده سخن میگویند و بر این باورند که به هنگام ضرورت و بر حسب استطاعت، زنان آماده خدمت به جامعه در عرصههای تعلیم و تربیت و بهداشت و درمانگری خواهند بود. اینان هرگز تحصیل و تحقیق را در انحصار مردان نمیبینند و در ارتباطات اجتماعی، انتخاب شیوه زندگی و فرزندپروری نیز آراء مشابهی دارند.
در زمینه سیاسی، افراد بعضا خود را تابع یک «ایسم» یا یک مکتب میدانند و حتی ممکن است در این رابطه و در طرفداری از آن مکتب، داغ شوند و شعارهایی نیز بدهند. اگر طرز تفکر زوجین در مسائل سیاسی واحد نباشد، چه بسا منجر به اختلافات گردیده، این اختلافات بر روابط سالم آسیب وارد کند. طرز تفکر درباره اصل حکومت و هیئت حاکمه، مسئولان اجرایی کشور، خوشبینی و یا بدبینی نسبت به آنها، اعتقاد به درستی یا نادرستی کارگزاران جامعه و در نهایت، موضعگیریهای مثبت یا منفی در رابطه با رهبری باید واحد باشند.
موضعگیریهای سیاسی، که منشأ عقیدتی داشته باشند، نقش مهمی در ایجاد همدلی و همفکری همسران در زندگی خانوادگی دارند. تاریخ انقلاب اسلامی کشورمان در این زمینه بهترین نمونه است. چه بسا مادرانی که فرزندان خود را به دادگاهها معرفی کرده، روانه زندان نمودهاند و چه بسا خانوادهها که در اثر اختلاف فکری در رابطه با انقلاب و رهبری، از هم جدا شدهاند. همسرانی که نقطهنظرهای سیاسی مشترکی درباره نظام و رهبری داشتند، در ایجاد آرامش در محیط خانه برای همسر خود، از هیچ کوششی دریغ نمیکردند تا همسر خود بهتر بتواند بیرون از خانه با خاطری آسوده انجام وظیفه کند.
هماهنگی در زمینه فرهنگی نیز در ایجاد روابط سالم و سازنده نقش مهمی دارد. اگر زن و شوهر هنگام ازدواج، همانگونه که کفو بودن در اعتقادات دینی را لحاظ نمودهاند، کفو بودن در فرهنگ و سطح فکر را نیز مراعات کرده باشند، یعنی با خانوادهای ازدواج کنند که در آن طرز فکرها و طرز تلقّیها از امور و حوادث و آداب و رسوم و خلقیات و ارزشهای مورد پسندشان شبیه به همدیگر است، اختلافی نخواهند داشت.
در نظر گرفتن سطح تحصیلات میتواند در این زمینه مؤثر باشد. بعضی افراد در آغاز ازدواج، به فکر فردای خود نیستند. جنبههایی را برای انتخاب همسری میپذیرند که ممکن است در آینده در روابط آنان ایجاد مشکل کند. مردی که دارای تحصیلات عالی است، با زنی بیسواد یا کم سواد ازدواج میکند، پس از چندی به فکر ارزیابی خود و او میافتد و میکوشد برتری علمی خود را ثابت کرده، نشان دهد که زن درک و فهم کافی و کفویّت لازم را برای زندگی با او ندارد. همین موجب بروز درگیرهای و خدشهدار شدن روابط سالم او و همسرش میگردد.
5. گفتوگوهای متقابل و بیان احساسات
زوجها باید با کلام و با احساس، با یکدیگر ارتباط برقرار سازند تا صمیمت و صفا در بین آنها حاکم شود. بسیاری از افراد هرگز برای همسر خود ابراز احساسات نمیکنند، میترسند که رفتارشان احمقانه به نظر برسد، فکر میکنند که ابراز احساسات نوعی رفتار بچهگانه و در بعضی موارد، نوعی ریسک کردن است و با طرح احساسات خود آسیبپذیر میشوند. اغلب زنها از ارتباط با همسرشان شکایت دارند، ولی هیچ اقدامی برای بهتر شدن این روابط انجام نمیدهند؛ آنچه در درون خود دارند بیان نمیکنند.
وقتی زن و شوهر احساس خود را با همدیگر در میان میگذارند، به تدریج با هم دوست میشوند و از حالت صرفا زن و شوهر و عاشق و معشوق بیرون میآیند. این عنصر دوستی را اغلب زوجهایی که با یکدیگر روابط حسنه دارند به زبان میآورند: «ما دوستان خوبی هستیم. میتوانیم درباره هر موضوعی با هم حرف بزنیم.» از آنجا که اغلب ازدواج ما در اثر جاذبههای جنسی شروع میشود و پای دوستی در میان نیست، بعضی از زوجها هرگز دوست خوب بودن را نمیآموزند.
دوست خوب بودن مستلزم در میان گذاشتن نقطه نظرها، فعالیتها و احساسات، بدون داشتن احساس مالکیت و داوری است. امروزه بسیاری از زوجهای جوان نمیخواهند پای دوستی را به روابط زناشویی بکشند؛ معتقدند که ماهیت دوستی تغییر میکند و آنها مایل نیستند که روابط زناشویی خود را به خطر بیندازند.
متأسفانه این باور بدی است که بسیاری از زوجها معتقدند زن و شوهر نمیتوانند دوستان یکدیگر باشند.
بیان احساسات و گفتوگوهای متقابل در شناخت بهتر آنها بسیار ضروری است. مردی را در نظر بگیرید که از شرکت در مهمانیها و برنامههای اجتماعی متنفّر است، در مقابل، همسر او این برنامهها را دوست دارد. هر بار که در یک مهمانی شرکت میکنند، مرد بدون اینکه با کسی حرف بزند، تک و تنها در گوشهای مینشیند، ولی زن به شدت با دوستانش گرم میشود و بعد در راه مراجعت به خانه زن از رفتار غیر اجتماعی شوهرش عصبانی میگردد و مشاجرات شروع میشوند. اما اگر مرد احساس خود را برای همسر خود بیان کند که «دوست دارد او هم با دیگران رفتار گرم و صمیمی داشته باشد و به شیوه همسرش غبطه میخورد، ولی به علت خجالتی بودن نمیتواند اینگونه رفتار کند» چنین مشاجراتی پیش نمیآید.
6. ارضای نیاز جنسی
بدون شک، اگر انسانها فاقد غریزه جنسی بودند، تن به ازدواج و تشکیل خانواده نمیدادند و هرگز از کانون گرم خانواده جدا نمیشدند و مسئولیتهای دشوار زندگی مشترک را نمیپذیرفتند. همه انسانها بر اساس کشش و جاذبه غریزه جنسی به ازدواج میپردازند و بدین وسیله، نسل بشریت استمرار و دوام پیدا میکند.
نکته بسیار حسّاسی که توجه به آن ضروری است، اینکه همانگونه که غریزه جنسی عامل اساسی در پیدایش خانواده و زندگی مشترک است، همین غریزه در استمرار و استحکام خانواده نیز نقش مهمی دارد.
تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که بخش معظمی از طلاقها معلول عدم ارضای جنسی صحیح و متعادل این غریزه میباشد. سرد مزاجی زنان یا مردان و یا بیاهمیتی به ارضای صحیح و طبیعی غریزه جنسی، خانواده تشکیل شده را در آستانه طلاق قرار میدهد.(31) روابط زناشویی با ارضای غریزه جنسی فرق دارد. چه بسیارند افرادی که به عمل زناشویی اقدام میکنند، ولی به هیچوجه غریزه جنسی آنان ارضا و اشباع نمیگردد. به عبارت دیگر، تحقق ارضای جنسی تنها در ارتباط با برقراری روابط جسمی نیست، بلکه احتیاج به آمادگی جسمی و روحی دارد.
مردان باید بدانند زنان تنها به دفع عمل جنسی نیاز ندارند، بلکه از نظر روحی و تمایلات زنانه، احتیاج دارند که از طرف مردان به عنوان زن بودن و تمایلات زنانگی مورد تأیید قرار گیرند. مرد پیش از عمل جنسی، باید با ابراز اعمال و رفتاری که نشانگر بازی و شوخی است، زن را برای عمل جنسی مهیا سازد. نتیجه دیگری که از این رهگذر عاید میگردد، آن است که زن تمام شخصیت زنانه خود را در این حالت حس میکند و میفهمد که شریک زندگی مرد بوده، همتای اوست.
بسیاری از مردان بدون توجه به این نکات عاطفی و روانی، زن را در بلوغ جنسی و لذت جنسی یاری نمیدهند، بلکه شخصیت او را تنزّل داده، عملاً او را در حدّ یک وسیله و ابزار پایین میآورند.
امام صادق علیهالسلام از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل میکنند که فرمود: «هرگاه مردی بخواهد با همسرش همبستر شود، نباید در انجام این کار شتاب کند.»
امام صادق علیهالسلام همچنین میفرمایند: «هرگاه یکی از شما اراده کرد با همسرش همبستر گردد، باید پیش از شروع، با همسرش ملاعبه و مداعبه داشته باشد.»
ملاعبه و مداعبه یعنی بازی و شوخیهای مناسب و نشاطانگیز پیش از همبستر شدن با همسر. این کار عمل جنسی را پاکیزهتر و لذت بخشتر میکند و به عبارت دیگر، با این کار، آمادگی زنان در وصول به اوج لذت جنسی تشدید میگردد و رضایت خاطر آنها محسوستر خواهد شد.
حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «هرگاه یکی از شما اراده کرد که با همسرش همبستر شود، نباید در انجام این کار شتاب نماید، زیرا زنان نیازمندیهایی دارند.»
روشن است که ناز و کرشمه خریدار میطلبد و مردان باید با برگزاری مقدّماتی به عنوان ملاعبه، زنان را در وصول به اوج لذت جنسی یاری رسانند، بخصوص آنکه این کار در آماده ساختن ترشّحات و هورمونهای جنسی زنان نقش مهمی دارد.
7. تنظیم رابطه صحیح بین دو خانواده
دختر و پسری که از کودکی در دامن خانوادهای رشد یافته است، نمیتواند و نباید خانواده خود را به راحتی و سادگی فراموش کند. احساسات و عواطف هر فرد در مورد خانوادهاش، حتی اگر خاطراتی ناخوشایند نیز داشته باشد، ریشهدار و عمیق است.
از آنجا که دلبستگی دخترها به خانواده خود و نیازشان به دیدار خانواده بیشتر است، دلتنگی و غمگینی در دخترانی که پس از ازدواج ناچار به ترک بستگان و شهر خود هستند، بیشتر بروز میکند. از اینرو، زن و شوهری که ازدواج میکنند، نباید چنین انتظاری از یکدیگر داشته باشند که با افراد خانواده خود قطع رابطه کنند و یا در این مورد اعتراضی داشته باشند و یا چنین تلقّی شود که رابطه هر کدام با خانواده خود دلیلی بر بیمهری و بیتوجهی او به همسرش است. البته میزان این روابط باید به گونهای باشد که خللی به روند زندگی زناشویی زن و شوهر وارد نسازد و موجب غفلت و یا کوتاهی از انجام وظایف زندگی مشترک نشود.
در صورت امکان، بهتر است که زن و شوهر به اتفاق همدیگر با خانوادههای خود رفت و آمد داشته باشد، اگرچه از نظر روانی لازم است که گهگاه زن و شوهر به تنهایی با خانوادههای خود معاشرت کنند و به گفتوگوهای خصوصی و خانوادگی بپردازند.
مسئولیت تنظیم روابط و رفتار مناسب و درست زن و شوهر با دو خانواده بر عهده فرزند آن خانواده است که نقش مهمی در ایجاد رابطهای صمیمی و دوستانه بین همسر و خانواده خود دارد و شخص اوست که باید به گونهای رفتار کند که محبت و صمیمیت بیشتری بین آنها برقرار شود. ذکر نکات مثبت همسر در زندگی مشترک و مطرح نکردن نکات منفی و کشمکشهای زندگی خصوصی با خانواده خود، از نکات بسیار مهم است.
باید توجه داشت که زن و شوهر اگر اختلاف سلیقه و یا برداشتهایی از خانواده دیگری دارند، بهتر است تا حد امکان از بیان آن خودداری کنند؛ چرا که هیچ فردی به سادگی نمیتواند انتقادات دیگران را نسبت به افراد خانواده خود بپذیرد و بعضی از انتقادها باعث بروز واکنشهای عصبی میگردد که همراه با مقاومتهای روانی است و یا موجب ابراز انتقاد و عیبجویی متقابل از خانواده دیگری خواهد شد، مگر در بعضی موارد که انتقاد و یا گله به گونهای ملایم بیان شود و همسر او انسانی منطقی باشد. البته نمیتوان پذیرفت که هر انتقاد و یا گله شوهر و یا زن از خانواده دیگری میتواند درست و صحیح باشد، بلکه این احتمال وجود دارد که این انتقاد ناشی از سوءتفاهمها و یا اختلاف فرهنگ دو خانواده باشد.
زن و شوهر باید به گونهای با خانوادههای خود رفتار کنند که آنان را از ابراز انتقاد و یا گله از همسرشان باز دارد. دو خانواده نیز نباید چنین تصور کنند که مانند گذشته میتوانند و یا باید از جزئیترین مسائل زندگی مشترک و زناشویی فرزندشان اگاه شوند و یا به خود اجازه دهند که در زندگی مشترک فرزندشان دخالت کنند. آنها باید این حقیقت را بپذیرند که فرزندانشان حق دارند و باید با مشورت و تفاهم در مورد زندگیشان تصمیمگیری کنند و به همین دلیل، اصلاح زندگی آنها در این است که بسیاری از روابط خصوصی و چگونگی روش زندگیشان را پنهان نگه دارند.
قطع رابطه یک طرفه و یا دو طرفه با خانوادهها موجب بروز خلأ عاطفی خواهد شد که نه تنها زن و شوهر را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بلکه بر نوهها نیز از جهات روانی و اجتماعی تأثیر خواهد گذاشت. آنها نیاز دارند که با خانوادههای پدر و مادر خود در ارتباط باشند، و گرنه آنان نیز احساس کمبود عاطفی خواهند کرد.
پینوشتها
1و2و3ـ ویرجینا ستیر، آدمسازی در روانشناسی خانواده، ترجمه بهروز بیرشک، تهران، رشد، 1370، ص 43ـ 44 / ص 44 / ص 45.
4و5ـ فرانک فینچام و همکاران، رابطه همسران، ترجمه مهدی قراچهداغی، تهران، پیکبهار، 1380، ص 47 / ص 49.
6و7و8ـ فیلیپ اچ. برنشتاین، مارسی تی. برنشتاین، شناخت و درمان اختلافهای زناشویی (زناشویی درمانی)، ترجمه حمیدرضاسهرابی،رسا،1377،ص125ـ124/ص125 / ص 126.
9ـ مجید رشیدپور، تعادل و استحکام خانواده، تهران، اطلاعات، 1373، ص 154.
10ـ علی قائمی، خانواده و مسائل همسران جوان، تهران، امیدی، 1362، ص 258.
11ـ ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت (2)، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1372، ص 178 با تلخیص.
12،13ـ آمدی،غررالحکمودررالکلم،فصل77،ش1076/ش1117.
14ـ غررالحکم، ج 2، ص 298.
15ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 312.
16و17ـ احمد حسینیا، بهداشت روانی ازدواج و همسرداری، تهران، مفید، 1380، ص 208 / ص 201.
18و19ـ محمدرضا شرفی، خانواده متعادل، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1374، ص 96.
20ـ علی قائمی، پیشین، ص 252.
21ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 50.
22و23و24ـ حسین عسکری، نقش بهداشت روان در زندگی زناشویی ازدواج طلاق، تهران، گفتگو، 1380، ص 266 / همان / ص 267.
25ـ حبیبالله طاهری، سیری در مسائل خانواده، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ص 113.
26ـ غلامعلی افروز، همسران برتر، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1377، ص 66ـ65.
27و28ـ همان، ص 66 با تلخیص / ص 67.
29ـ دولورس کوران، استرس و خانواده سالم، ترجمه مهدی قراچه داغی، البرز، 1375، ص 41.
30ـ همان، با تلخیص.
31ـ مجید رشیدپور، تعادل و استحکام خانواده، ص 102.
32ـ مجید رشیدپور، روانشناسی ازدواج در اسلام، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1365، ص 91.
33ـ فضل بن حسن طبرسی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 82، ح 2، باب 56.
34و35ـ همان، ج 14، ص 82، باب 56، ح 3 / ص 83.
36ـ حسین عسکری، پیشین، ص 252.
37الی 39ـ همان، ص 253ـ 254 / ص 255.
معرفت>شماره 75